کد مطلب:60814 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

اخلاق و سیاست و حکومت در اسلام















این قسمت از نوشتار ، درصدد تبیین مفهوم اخلاق از نگاه اسلام و اندیشه سیاسی معطوف به آن است و می كوشد كلیاتی از موضوع مورد بحث را ارائه و دیدگاه های متفكران اسلامی را در این خصوص مورد كاوش قرار دهد و در بخش دیگر به تبیین بینش امام علی علیه السلام درباره به اخلاق و سیاست در رابطه بین آن دو پرداخته می شود.

در دین اسلام ، عمده ترین منبع هدایت و راهبری اخلاق انسان در عرصه زندگی فردی و اجتماعی ، قرآن كریم است و در كنار این منبع عظیم الهی ، منابع دیگری نظیر: سنت ، عقل و اجماع قرار دارد.

به طور كلی از دیدگاه اسلام اخلاق عبارت است از «مجموعه ملكات نفسانی ، صفات و خصائص روحی كه انسان را به سمت تعالی و سعادت هدایت می كند.[1] در اسلام علم اخلاق بعد از علم الهیات و خداشناسی از مهم ترین امور انسان در عرصه زندگی معنوی به شمار می آید. در این باره امام موسی كاظم علیه السلام می فرمایند:

«لازم ترین علم آن است كه تو را به پاك سازی دل و (تهذیب باطن) رهبری كند و تباهی و فساد دل را بر تو آشكار سازد. »[2] .

در تفكر اسلامی ، برخلاف مكاتبی كه خاستگاه و پشتوانه اخلاق را وجدان ، عرف و. . . تلقی می كنند ، عقیده بر این است كه وجدان بشری به تنهایی قادر به هدایت انسان نیست بلكه باید به آن ایمان به خدا و آموزه های وحیانی افزوده شود. چرا كه تمام فضیلت ها و كمالات بشری در فراسوی انگیزه های سودمندی ، لذت و سعادت مطرح است و مبتنی بر رابطه معنوی و رضایت خداوند متعال می باشد. به عبارت دیگر خاستگاه اولیه اخلاق در بینش اسلامی ، دین و تعالیم مذهبی می باشد.

اهمیت اخلاق در اسلام چندان است كه پیامبر آن در سخنی مشهور فلسفه بعثت خویش را تكمیل و تتمیم فضیلت های اخلاقی می داند: «بعثتُ لاُتِمّم مكارمَ الاخلاق»

جاودانه ترین اثر دین اسلام كه قرآن است ، كتابی است سرشار از آموزه های اخلاقی. در این كتاب به آیات زیادی درباره آموزه های اخلاقی مانند قسط و عدل ، ظلم ستیزی ، امانت داری ، صلح طلبی ، وفای به عهد ، صداقت و آزادی برمی خوریم كه به برخی از آنها اشاره می شود:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[3] كه هدف از ارسال پیامبران را برقراری قسط و عدل در جامعه معرفی می كند.

«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ»[4] كه هدف از آمدن انبیاء را برقراری عدالت و ظلم ستیزی می داند.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[5] این آیه می تواند مبنای روابط سیاسی و بستن قراردادها و پیمان ها باشد.

«وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً»[6] كه هر كس در مقابل عهد و پیمان ها مسئول هست.

به هر روی آیات زیادی دال بر رابطه اخلاق و سیاست در قرآن آمده است كه در این مقال ، مجالی برای توضیح بیش تر نیست.

در اسلام حكومت و حاكمیت با واژه های ولایت و خلافت مترادف است و منشاء قدرت سیاسی و اقتدار ، خداوند متعال است. به طوری كه در قرآن كریم به این مطلب اشاره شده «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً»«تمام قدرت و اقتدار از آن خداست. » به علاوه هیچ قدرت و صاحب قدرت و منصبی به جز اراده و خواست خدا و از جانب او وجود ندارد «لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»[7] .

بنابراین در اندیشه سیاسی اسلام هیچ صاحب قدرتی در عالم وجود ندارد و همه قدرت ها به موهبت الهی در سلسله مراتب ولایت و حاكمیت خداوند روی زمین به وجود می آیند.

در تفكر شیعی ، در حوزه ولایت تشریعی ، حاكم و ولی كه دستگاه قدرت و اعمال حاكمیت در جامعه به او تفویض گردیده در تمام حوزه های اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و قضایی اعمال قدرت می كند. در این قلمرو اطاعت و فرمانبرداری از دستور او نه تنها جنبه اخلاقی دارد بلكه به دلیل رابطه اقتدار و حاكمیت سیاسی حاكم با دستگاه قدرت الهی جنبه دینی و اعتقادی نیز پیدا می كند. در نتیجه ، انحرافات اجتماعی و نقض قوانین و عرف و سنت نه تنها مجازات دنیوی و عینی دربرداشته بلكه به عنوان عصیان و گناه مشمول عقوبت اخروی می گردد. این وضعیت در واقع همان مقوله تلفیق اخلاق دینی با سیاست است كه در فرهنگ تشیع آثار و پیامدهای مهمی را در برخواهد داشت.

در ادبیات سیاسی اسلام ، اخلاق و سیاست علاوه بر تكیه بر ایمان ، خاستگاهی عقلی نیز دارد. به این معنا كه در حوزه عقل عملی سه محور اصلی وجود دارد كه عبارت است از سیاست مدن ، تدبیر منزل و اخلاق. لذا از این دیدگاه ، حوزه عقل عملی همان بایدها و نبایدها را كه در اخلاق بحث می شود مشخص می كند. به اعتقاد برخی از متفكران احكام اسلام نمی تواند جدای از عقل عملی باشد كه این مطلب اشاره دارد به قاعده معروف «كلّما حكم به العقل حكم به الشرع». كه مراد از عقل در این قاعده همان عقل عملی است. به هر حال در بینش اسلامی بین اخلاق و سیاست رابطه عمیقی وجود دارد و سیاستی شایسته و بایسته تلقی می شود كه مبتنی بر مولفه ها و معیارهای اخلاقی باشد.









  1. محمد علی ، سادات ، «اخلاق اسلامی» ، تهران ، انتشارات سمت ، 1371 ، ص8.
  2. همان ، ص13.
  3. سوره حدید، آیه 25.
  4. سوره یونس ، آیه 47.
  5. سوره مائده ، آیه 1.
  6. سوره اسراء ، آیه 34.
  7. قرآن كریم ، سوره كهف ، آیه 39.